شهید متوسلیان
تبلیغات
به این سایت رأی بدهید
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 362
بازدید دیروز : 97
بازدید هفته : 569
بازدید ماه : 2899
بازدید کل : 72913
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 265
:: کل نظرات : 32

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 26

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 362
:: باردید دیروز : 97
:: بازدید هفته : 569
:: بازدید ماه : 2899
:: بازدید سال : 23097
:: بازدید کلی : 72913
نویسنده : mohammad
چهار شنبه 9 بهمن 1392

هنگامی كه سعادت یار شد و با او در پاوه همرزم بودم، هرگاه می‌دیدمش ، لباسهایش بوی دود می‌داد و این علتی نداشت جز اینكه هر شب تا صبح بر روی قله‌های مرتفع و سرد «مریوان» كنار بچه‌های بسیجی دور آتش می نشست و با آنها گرم می‌گرفت تا دل سرما را بسوزاند! بیخود نبود كه بچه ها عاشق حاج احمد بودند. حاج احمد كه ما از خشم و غضبش می‌ترسیدیم  و گریزان بودیم، بر قلبهای بچه‌های بسیجی غلبه داشت و محبتش سایه افكنده بود.

سال 1359 در بهداری سپاه مریوان مشغول كار بودم. چند روزی به مرخصی( تهران) رفته بودم. نیم ساعتی از برگشتنم نگذشته بود و همراه بچه‌ها دور سفره مشغول صرف ناهار بودیم. لحظه‌ای نگذشته بود كه شهید «ممقانی» با عجله آمد و خیلی سریع گفت:

ـ بلند شو زود برو حاج احمد باهات كار داره…

با تعجب پرسیدم: «حاج احمد از كجا خبردار شد كه من از مرخصی برگشتم؟»

ممقانی اظهار بی‌اطلاعی كرد و گفت: «من نمی‌دونم، فقط به من گفت صدات كنم.»

سریع و با عجله بلند شدم و رفتم داخل بخش بیمارستان. حساب خشم و غضب حاجی را داشتم و می دانستم كه حاجی بیخودی عصبانی نمی‌شود. حاجی را دیدم كه غضبناك جلوی بخش منتظرم ایستاده بود. به هر جرأتی كه بود جلو رفتم و سلام كردم. اصلاً جواب سلامم را نداد. خیلی تند، مثل پدری كه دست بچه‌ای را كه خطایی از او سرزده می‌گیرد و او را می‌كشد به طرف محل كار خطایش، دستم را گرفت و كشان كشان برد داخل یكی از اتاقها، جوان مجروحی را نشان داد كه روی تخت خوابیده بود. با غیظ گفت:

ـ به دستهای این جوان مجروح نگاه كن.

 
 

تولد و كودكي

به سال 1332 ه.ش در خانواده‌اي مومن و مذهبي در يكي از محلات جنوب شهر تهران به دنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» به پايان برد. ضمن تحصيل، به پدرش كه در بازار به شغل شيريني فروشي اشتغال داشت، كمك مي‌كرد. احمد در همان سال هاي نوجواني با شركت فعال در هيات هاي مذهبي و كلاس هاي قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنايات رژيم منحوس پهلوي آگاه شد و با سن و سال كمي كه داشت قدم به ميدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي، شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ ديپلم گرديد. سپس به خدمت سربازي اعزام شد و در شيراز دوره تخصصي تانك را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد.

فعاليت سياسي – مذهبي

او در دوران سربازي، فردي مذهبي و مومن بود و در بحث ها، مخالفت خود را با رژيم ستمشاهي بيان مي‌كرد. پس از اتمام خدمت سربازي، در يك شركت تاسيساتي خصوصي استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گرديد و به فعاليت هاي سياسي- تبليغي خود ادامه داد. تا اينكه پس از مدت ها تعقيب و گريز، در سال 1354 توسط اكيپي از كميته مشترك ضدخرابكاري ساواك دستگير و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلك‌الافلاك خرم‌آباد در سلولي انفرادي گذراند. به روايت همرزمانش، با وجود تحمل شكنجه‌هاي جسمي و روحي فراوان، حسرت شنيدن يك آخ را هم بر دل سياه مزدوران ساواك گذاشت، تا اينكه او را به بند عمومي منتقل كردند و حدود نه ماه را نيز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد گرديد و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادي، در شروع قيام هاي خونين قم و تبريز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات را در محلات جنوبي تهران عهده‌دار شد و رابطه‌اي تنگاتنگ با حركت هاي مكتبي محافل دانشجويي و روحانيت مبارز تهران داشت. با شدت يافتن روند نهضت اسلامي و رويارويي مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پاي شهادت پيش رفت و در روزهاي 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ايثار چشمگيري از خود نشان داد. با پيروزي معجزه آساي انقلاب اسلامي، مسئوليت تشكيل كميته انقلاب اسلامي محل خويش را عهده ‌دار شد. پس از شكل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين ارگان پيوست و دوشادوش ساير همرزمانش با حداقل امكانات موجود به سازماندهي نيروها همت گماشت.

مبارزه با ضدانقلاب در كردستان

پس از شروع قائله كردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست كليه اشرار مسلح را متواري كند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در راس آنها دمكرات ها قرار داشتند، پاكسازي نمايد. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت.. در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانه‌اي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند، طي يك عمليات دقيق ضدكمين خسارات سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد، چهارصد اسير و دويست كشته از ضدانقلاب برجاي ماند. پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود (شهيد محمد توسلي) براي فتح سنندج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي، سنندج را آزاد نمود و كمر تجزيه‌طلبان را شكست.  در زمستان سال 1358 به او ماموريت داده شد تا جاده پاوه – كرمانشاه را كه در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد كند. عمليات با فرماندهي او و همكاري سپاه پاوه شروع و با موفقيت كامل به انجام رسيد و ايشان به همراه ساير برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتي، با حكم شهيد بروجردي، به فرماندهي سپاه پاوه منصوب گرديد.  

آزادسازي شهر مريوان

اوايل خرداد 1359 ماموريت آزادسازي شهرستان مريوان كه در تصرف گروهك هاي محارب بود، به وي محول شد. تسلط ضد انقلاب در مريوان به گونه‌اي بود كه از پادگان اين شهر مي‌توانستند افرادي را كه در سطح شهر تردد مي‌كردند شمارش كنند. به همين دليل، به محض نشستن هليكوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زير آتش همه‌جانبه دشمن قرار مي گيرند. حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهي نيروها، با يورشي سهمگين و برق‌آسا توانست شهر مريوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهك ها پاك نموده و در اين شهر استقرار يابد. از همين زمان بود كه مسئوليت فرماندهي سپاه مريوان به عهده ايشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهداي بزرگواري چون حاج عباس كريمي، سيد محمدرضا دستواره، رضا چراغي، حسين قوجه‌اي، حسين زماني، محسن نوراني و عليرضا ناهيدي به پاكسازي مواضع مزدوران استكبار اعم از كومله، دمكرات و رزگاري پرداخت. ترس و وحشتي كه از او بر دل سياه ضدانقلابيون نشسته بود به حدي بود كه به قول يكي از همرزمانش، هر وقت به ضدانقلاب خبر مي‌رسيد كه حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قواي ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند و مانند روباه از معركه مي‌گريختند. آزادسازي ارتفاعات دزلي مشرف بر شهر پنجوين عراق كه در حكم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاك ايران اسلامي بود، را بايد از ديگر دست‌آوردهاي مهارت رزمي قاطعانه حاج احمد و گروه اندك همرزمش در كردستان دانست. جالب آنكه بني‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرساني لجستيكي به نيروهاي سپاه در كردستان (از جمله مريوان) خودداري مي‌كرد و حتي دستور اكيد و مكتوب داده بود تا به سپاه مريوان حتي يك فشنگ هم تحويل داده نشود و بدين گونه حاج احمد در چنين وضع دشواري به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بني‌صدر از دستگاه اجرايي كشور – در دي ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اكرم(ص) – عمليات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مريوان و پاوه بر روي منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهيد حاج همت رهبري شد كه در اين محور، رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي رسيدند. اين عمليات در حقيقت سنگ بناي تاسيس تيپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار مي‌رود.

شركت در دفاع مقدس

حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموريت يافت تا رزم بي‌امان خود را در جبهه‌هاي جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهي كل سپاه مامور شد با بكارگيري برادران سپاه مريوان و پاوه تيپ محمدرسول‌الله(ص) – كه بعدها به لشكر تبديل شد – را تشكيل دهد و فرماندهي تيپ مذكور را نيز خود به عهده گيرد. بدين ترتيب به فاصله كوتاهي حاج احمد و ساير سرداران نامي كردستان در معيت شهيد بروجردي راهي جبهه‌هاي جنوب شدند تا تدابير نوين دفاعي كشور، نظام فرهنگي يگان هاي رزمي منظم و مكانيزه سپاه در جنوب را سامان بخشيده و آزادسازي مناطق اشغالي خوزستان را سرعت بخشند. رزمندگان تيپ 27 محمدرسول‌الله(ص) براي ورود به مصاف فتح‌المبين پس از طي يك دوره فشرده آموزشي توسط حاج احمد، خود را آماده كردند و در شب دوم فروردين ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پيكار شدند و در اين نبرد پيروزمند نقش اساسي ايفا كردند. پس از مدتي زمينه اجراي عمليات بيت‌المقدس در دستور كار يگان هاي رزمي قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئوليت خطير فرماندهي تيپ، در تمامي ماموريت هاي شناسايي شركت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزديك راه‌ كارهاي مناسب عمليات را شناسايي مي‌كرد. در شب دهم ارديبهشت ماه سال 1361 عمليات بيت‌المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهي حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن يورش بردند. نقطه آغاز عمليات، منطقه دارخوين به سمت جاده اهواز – خرمشهر بود كه با عبور نيروها از ورود متلاطم كارون به سمت دژ مارد جهت‌دهي شده بود. با وجود حجم سنگين آتش كور و بي‌وقفه يگان هاي توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نيروهاي دشمن را در اين محورها زمين‌گير كنند و كليه پاتك هاي آنها را دفع نمايند.يكي از فرماندهان عملياتي جنگ در مورد نقش حساس ايشان در عمليات بيت‌المقدس مي‌گويد: اگر فرماندهي قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عمليات بيت‌المقدس روي جاده اهواز – خرمشهر حاج احمد نبود عمليات به مشكلات زيادي برخورد مي‌كرد. او در همان‌جا اسلحه كلاشينكف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ايستادگي كرد و رزمندگان نيز با تأسي به او مقاومت بسياري از خود نشان دادند كه در نهايت جاده اهواز – خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت وخيمي كه از ناحيه پا داشت حاضر به ترك ميدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهاي مستحكم و ميادين متعدد مين، نيروهايش را عبور داد و در نهايت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تيپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداري سردار حاج احمد متوسليان در كنار ساير يگانهاي سپاه به خاك مطهر خرمشهر قدم نهادند. ايشان در عصر همان روز طي سخنان كوتاهي خطاب به دريادلان بسيجي در برابر مسجد جامع خرمشهر چنين گفت: همه عزيزان ما كه تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسيده‌اند براي حفظ اسلام عزيز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شكر كه بالاخره توانستيم امروز با آزادي خرمشهر قلب اماممان را شاد كنيم.

در پي آزادسازي خرمشهر، حاج احمد در معيت ساير سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(ره) مشرف شدند. در آن ديدار حضرت امام خميني(ره) اين سرداران دلاور، به ويژه حاج احمد را به گرمي مورد تفقد خاص خويش قرار دادند.

حضور در لبنان

هنوز طعم شيرين فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس مي‌كرد كه خبر تلخ تهاجم ارتش صهيونيستي به خاك لبنان را شنيد. او در اواخر خرداد سال 1361 طي ماموريتي به همراه يك هيات عالي‌رتبه ديپلماتيك از مسئولين سياسي – نظامي كشورمان راهي سوريه شد تا راه هاي مساعدت به مردم مظلوم و بي‌دفاع لبنان را بررسي نمايد.

ويژگي هاي اخلاقي     

آگاهي و شناخت بالاي ايشان در مسائل سياسي – اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بزرگوار بود. در تدبير و تصميم‌گيري هايش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دل ها فرماندهي مي‌كرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، در سخت‌ترين شرايط،‌كسي او را تنها نمي‌گذاشت. امكاناتي را بيشتر از نيروهاي تحت امر خود، به خدمت نمي‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،‌ از عاطفه بالايي برخوردار بود. علاوه بر فرماندهي، در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهي مي‌كرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها، از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث مي‌نمود. حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌هاي محترمشان احترام خاصي قايل بود و در هر فرصتي به مزار شهدا مي‌رفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانواده‌هاي اين عزيزان تلاش مي‌كرد و در غم فراق همرزمانش مي‌سوخت. نقل مي‌كنند: هنگامي كه بر مزار شهيد جهان‌آرا حاضر مي‌شد، آن‌چنان از خود بي‌خود مي‌شد كه تا ساعت ها بي‌وقفه اشك مي‌ريخت و با روح بلند او نجوا مي‌كرد. برادر ديگري نقل مي‌كند:شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س) تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر به سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم، مخصوصاً شهيد محمد توسلي اشك مي‌ريختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني با محاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن، كنارم آمد و ايستاد و گفت: پسرم! بي‌تابي نكن، لحظه اجابت دعايت نزديك شده است.

نحوه اسارت

در چهاردهم تير سال 1361، اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك – توسط آدم‌ربايان دست‌نشانده رژيم تروريستي تل‌آويو گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجويي، به نظاميان اسرائيلي تحويل گرديدند،‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. درحالي كه همرزمان آن مهاجر الي‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد...




:: موضوعات مرتبط: سردار شهید متوسلیان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1238
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟

پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند


  خندهتبادل لینک هوشمند خنده
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس defaemoghadas3.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.